ماجرای جمع آوری ۴۰۰ هزار پوند مواد منفجره توسط «کاکا علی» چه بود؟
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۷۱۷۴۹
مأموریتشان که تمام شد، هر کدام از بچهها خودشان بودند، یا کمی تغییر پیدا کرده بودند، اما عبدالعلی ناظم پور شده بود «کاکاعلی» و یکی از فرماندهان تخریب قرارگاه. وقتی کسی تازه وارد یگان تخریب میشد، نمیتوانست بفهمد که فرمانده تخریب کیست.
به گزارش ایسنا، فرمانده تخریب شدن یعنی قبول یکی از مشکلترین مسئولیتهای جنگ و پذیرش این مسئولیت «عبدالعلی ناظمپور» را فرمانده واحد تخریب لشکر ۳۳ المهدی استان فارس کرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبدالعلی ناظمپور، دومین فرمانده ی تخریب لشکر ۳۳ المهدی است که درجریان عملیات «کربلای۵» به هشادت رسید. سال ۱۳۶۰ دو ماه دشت عباس بودند، دلشان حسابی برای بقیه بچهها تنگ شده بود. عملیات «طریق القدس» هم انجام شد، اما آنها را با این که آمادگیش هم داشتند برای شرکت درعملیات نبردند. تا عملیات تمام شد جمعشان کردند سوسنگرد. بچههایی که از گروه جدا شده بودند و رفته بودند بُستان برای عملیات هم بودند. یک روز دیدنی و خاطره انگیز بود حالا بچههای گروه «شین جیم» همدیگر را پیدا کرده بودند. خنده و ماچ و ملوچ بود که روی چهرههایشان مینشست.
نیروهای تخریب چی دکتر چمران هم آمده بودند. بعد از یک نصف روز جمعشان کرده و بردندشان یک جایی به نام کارخانه ی نساجی و «قرارگاه تخریب جنوب» را تشکیل دادند. بچهها گروه گروه شدند و ناظمپور هم شد فرمانده یکی از این گروهها. کارشان هم پاکسازی میدان مینهای عملیات طریق القدس بود. صبح زود میرفتند اطراف سوسنگرد، بستان، دغاغله، سابله، سودانیه و هر جا که میدان مین بود. آنها ۴۰ روز بدون وقفه کارشان همین بود. دو تا ساختمان در سوسنگرد دستشان بود که تا سقف مین چیده بودند حسابش که میکردی میشد ۴۰۰ هزار پوند مواد منفجره.
سه ماه بعد مأموریتشان که تمام شد، هر کدام از بچهها خودشان بودند، یا کمی تغییر پیدا کرده بودند، اما عبدالعلی ناظم پور شده بود «کاکاعلی» و یکی از فرماندهان تخریب قرارگاه. وقتی کسی تازه وارد یگان تخریب میشد، نمیتوانست بفهمد که فرمانده تخریب کیست. یا باید سوال میگرفت یا باید چند روزی صبر میکرد تا برنامهای پیش بیاید و فرمانده سخنرانی کند، آن وقت میفهمید همان کسی که همراه بقیه سنگر میزد و سخت کار میکرد، همان که مثل بقیه یک روز شهردار سنگر میشد و خیلی تمیز همه جا را جارو میزد و سفره پهن میکرد، همان لباس خاکی که غذا میچید توی سفره، ظرفها را میشست، و حتی گل به جمالتان، دستشوییها را تمیز میکرد و همه «کاکاعلی» صدایش میزدند، آره، همان فرمانده تخریب است.
منبع:
کاکا علی، خاطرات شهید عبدالعلی ناظم پور فرمانده گردان تخریب لشکر33 المهدی (عج)، نویسنده:ایوب پرندآور
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: شهيد دفاع مقدس باستان شناسي جشن عکاسان سینمای ایران جنگ تحمیلی جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بهمن دان نوزدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک کنسرت های 1402 دفاع مقدس باستان شناسي جشن عکاسان سینمای ایران جنگ تحمیلی فرمانده تخریب تخریب لشکر بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۷۱۷۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
سیدمهدی بنیهاشمی شاعر سروده «سلام فرمانده» به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت که یک بیت از آن را به مناسبت عملیات وعده صادق خوانده بودند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی (ع) با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواندند:
تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس / عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
در پی انتشار این سروده، سیدمهدی بنی هاشمی از شاعران جوان گیلانی که با سرود سلام فرمانده بیشتر در اذهان مردم شناخته میشود، با سرایش غزلی به استقبال این شعر رهبر انقلاب رفت. متن این شعر را به شرح زیر است:
«دلا، ننگ است از میدان گریزیم
در این هنگامه از یاران گریزیم
بیا تا مثل آن عشّاق در طَف
چو پروانه ز شهد جان گریزیم
غم از چه داری ای دل؟ نوح با ماست
نباید از دل طوفان گریزیم
بدان در عشق، آسایش حرام است
مباد از سختی دوران گریزیم
عصا بنداز، اعجازی کن ای دل
که از این مکر دژخیمان گریزیم
خدا با ماست پس حتی ز آتش
چو ابراهیم ما آسان گریزیم
ز سحر ساحران و مکر مکار
بیا بر دامن قرآن گریزیم
بخوان پیش از کلام الله، اعوذی
که سمت حق از این شیطان گریزیم
چو حیدر باش و درب کفر برکن
که از این قلعه دیوان گریزیم
بیا از غده بدخیم صهیون
به سوی حضرت درمان گریزیم»